تو با قلب ویرانه من چه کردی؟ببین عشق دیوانه من چه کردی در ابریشم عادت اسوده بودم...تو با حال پروانه من چه کردی؟ ننوشیده از جام چشم تو مستم...خمار است میخانه من...چه کردی؟ مگر لایق تکیه دادن نبودم؟تو با حسرت شانه من چه کردی؟ مرا خسته کردی و خود خسته رفتی...سفر کرده!باخانه من چه کردی؟ جهان من از گریه ات خیس باران...تو با سقف کاشانه من چه کردی؟,تو با قلب ویرانه من چه کردی ...ادامه مطلب
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل ها مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل ها حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها,شعر زیبای عاشقانه,شعر زیبای سلام,شعر زیبای مادر,شعر زیبای دلتنگی,شعر زیبایی چهره,شعر زیبای تولد,شعر زیبایی,شعر زیبای,شعر زیبای فارسی,شعر زیبای پدر ...ادامه مطلب
بشنو از نی چون حکایت می کند از جدایی ها شکایت می کند کز نیستان تا مرا ببریده اند ازنفیرم مرد و زن نالیده اند سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق هر کسی کو دور ماند از اصل خویش بازجوید روزگار وصل خویش من به هر جمعیتی نالان شدم جفت بدحالان و خوشحالان شدم هر کسی از ظن خود شد یار من از دورن من نجست اسرار من سر من از ناله ی من دور نیست لیک چشم و گوش را آن نور نیست تن ز جان و جان ز تن مستور نیست لیک کس را دید جان دستور نیست آتش است این بانگ نای و نیست باد هر که این آتش ندارد نیست باد آتش عشقست کاندر نی فتاد جوشش عشق است کاندر می فتاد نی حریف هر, ...ادامه مطلب
قانع به یک استخوان چو کرکس بودن به ز آن که طفیل خوان ناکس بودن با نان جوین خویش حقا که به است کالوده و پالوده هر خس بودن , ...ادامه مطلب